قسمت قبل را در این لینک مطالعه نمایید.
فرض کنید شغل خود را از دست داده اید. که در واقع آن چالشی بیرونی است. همراه با نگرانی برای اینکه چگونه هزینه های اجاره مسکن ، غذا و پوشاک خانواده را تامین کنید. باید گفت این تغییر بسیار زیاد احساسی نیز هست. اما اگر شما در تعادل باشید و یک تراوش و نفوذ انرژیکی بین شما و دنیای بیرونی وجود داشته باشد ، شما با پیدا کردن شغل دیگر هماهنگ شده و ادامه حیات خواهید داد.
خلوص و حساسیت روشنی بدین معنی است که شما در زندگی هر روزه خود انعکاس انرژی کیهانی را دریافت خواهید کرد. اگر در حین انجام تمرینات ، هارمونی و وحدت میان لایه های درونی وجودمان در جریان باشد، در این زمان فورا شروع یک هماهنگی و وحدت دیگر با دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم شکل خواهد گرفت.
عطیه برتر یوگا، حتی برای تازه کاران، حس خوشبختی است که هدیه داده می شود، حالتی از حس اعتماد به خود و رضایت از خویشتن. حس خوشبختی به خودی خود پسندیده بوده و پایه پیشرفت می باشد.
یک ذهن نا آرام و شلوغ نمی تواند مراقبه کند. یک ذهن شاد و روشن به ما اجازه پی گیری و جستجو به همراه زندگی کردن با حسی هنرمندانه و حکیمانه می دهد. آیا این چنین نیست که اعلامیه استقلال آمریکا بیانی از زندگی، آزادی و مطالعه خوشبختی دارد؟ اگر یک یوگی آن را نوشته بود او نیز از زندگی، خوشبختی و دنباله روی از آزادی می گفت.
گاهی خوشبختی به دنبال خود، رکود و بی تحرکی می آورد، اما اگر این خوشحالی و شادی برآیند یک شادمانی منضبط شده و با برنامه باشد، این امکان قوی هست که آزادی و آزادگی واقعی حاصل گردد.
همانگونه که گفته ام، بدن نبایست به غفلت سپرده شده و یا دائم در ناز و نوازش باشد زیرا که بدن تنها ابزار و تنها منبعی است که ما تدارک دیده ایم تا بوسیله آن جستجوی راه آزادی را آغاز کرده و طی کنیم. تا کنون نیز کسی نبوده که از این مهم غفلت کرده باشد.
در زمانه ای که تن آسودگی و تن پروری ، بی اعتنایی و اهانت به هر آنچه غیرفیزیکی است مد روز بوده، هنوز کسی یافت نشده است که مخالف این باشد که زندگی چیزی بیش از لذت های فیزیکی یا دردهای جسمانی است. اگر ما بدنمان را رها کرده و یا برعکس تن پروری نماییم، مریضی ها به سراغمان آمده و پی آمدهای آن نیز افزایش خواهند یافت. بدن شما دیگر به عنوان وسیله ای جهت انجام سفر درون، به شما خدمت نکرده و جهت دستیابی و نزدیکتر شدن به دروازۀ همایونی روح بکار گرفته نخواهد شد.
اگر شما بگوئید که ما همین بدن هستیم، شما در اشتباهید. اگر هم بگوئید ما همین بدن نیستیم باز هم در اشتباهیم. حقیقت این است که اگرچه بدن متولد شده زندگی می کند و می میرد اما شما نمی توانید در طی حیات نگاهی اجمالی و سریع به اذلیت و کائنات داشته باشید مگر از طریق بدن.
ادامه این مطلب را که بخشی از کتاب پرتویی بر زندگی است ، می توانید در این لینک بخوانید.
مترجم: رضا عباسی
ویراستار: حمید رضا مختارزاده