مترجم: حمیدرضا مختارزاده
همین ابتدا می بایست عنوان کنم که دنیا عظمتِ گوروجی بواسطه آن چه در طولِ عمر خویش انجام داده را به رسمیت می شناسد. جهانیان به شیوه های گوناگونی وی را خطاب قرار داده و یا از او یاد نموده اند، از «جنابِ آینگار» و «قربان» گرفته تا «مَسترجی»، «گوروجی» و «یوگاچاریا».
او بدون شک، در تمام کارهایی که در این کره خاکی در سطحی فوق بشری انجام داد، به طرزِ اعجاب آوری یکهتاز بود. با در نظر گرفتنِ دستاوردهای وی، سیرِ حرکت او با سرعتِ شگرفی همراه بود. اگر ما آدم های معمولی در زندگانیِ خود در حال قدم زدن می باشیم، او با سرعت یک موشک مسیر خود را پشت سر می گذاشت و از این روی مسافت زیادی را در عمر ۹۶ ساله خود طی نمود و به این ترتیب بر قله های رفیعِ نام، بلندآوازگی و سرشناسی و شهرت جای گرفت.
او از جذبه آتشینی برخوردار بود و دستاورد هایش منحصر به فرد می باشند. همه دنیا از کارهایی که او در زندگی انجام داد، حیران بودند. آن چه همه را تحت تاثیر قرار می داد، ارزش هنگفتِ ظاهریِ او بود. اما با توجه به این که او یک یوگی بود، تجلیِ درونی و کاری که درون خویش انجام می داد، پنهان از دیده ها باقی مانده است.
او از هر چیزی که بر مسیرش سبز می شد، خرسند بود.
او از نگرش دنیا نسبت به وجه بیرونی خود احساس رضایت می کرد، هر چند این نگاه کمتر برازنده ارزش حقیقی وی به شمار می آمد.
نگاهی که جهانیان نسبت به او دارند، از این وجه کلیدی خالی است. با توجه به یوگی بودن او و به واسطه جستجوی یوگایی اش، این وجه نادیده و ناشناخته باقی مانده است. جهانیان، از جمله شاگردان او، به خاطرِ نمایش ها، دستانِ شفابخش و انتشار دادنِ موضوعِ «یوگ (Yog)» (تا جهانیان را به این باور برساند که یوگ به معنای یگانگی است) شان و منزلت بالایی برای او قائل می باشند.
حالا دنیا می توانست به راحتی از طعم سحرآمیز میوه های یوگ که حاصل آمیزه های اوست، بهره ببرد. اما جالب اینجا است که یوگ تمرینی درونی و درونی ساز است، حال آن که مریدان و شاگردانِ وی هیچ وقت از آن چه او در درون خویش انجام داد، کوچکترین خبری هم نداشتند. با این همه، او هیچگاه به این خاطر حتی لحظه ای آلودگی اندوه به خود راه نداد. درست برعکس، او از هر چیزی که در مسیرش سبز می شد، خرسند بود. او از نگرش دنیا نسبت به وجه بیرونی خود احساس رضایت می کرد، هر چند این نگاه کمتر برازنده ارزش حقیقی وی به شمار می آمد.
ما شکل ظاهری خورشید را که ۶۰۰۰ تا ۶۵۰۰ درجه سلسیوس حرارت دارد را می بینیم و از آن به وجد می آییم. اما تنها اخترفیزیک دان ها میدانند که در مرکزِ خورشید چه می گذرد. درجه حرارتِ هسته خورشید در رده ۱۵ میلیون درجه سلسیوس قرار دارد! در موردِ گوروجی نیز چنین تناسبی بین وجه بیرونی و مرکزی اش صدق می کند.
ما از خصایص برونی و دستاوردهای ظاهری و بیرونی او مبهوت و متحیر مانده ایم. گوروجی برای شاگردان، طرفداران، دوستان و سایر وابستگانِ خویش به خاطر آن چه در زندگی خود و زندگی آن ها انجام داد، والامقام و جلیل به شمار می آمد. ما او را درست به همین دلیل دوست داریم، می ستاییم و ارج می نهیم. اما برای پروردگار، آن چه گوروجی در فطرت خود داشت، شایسته ستایش و مِهر تلقی می گردید.
آن دسته از افرادی که نگرشی فیلسوف مابانه نسبت به وی دارند، آن چه او درون خویش انجام داد را مورد ستایش قرار می دهند، خیلی بیش از آن چه او در دستگاه حرکتی فیزیکی اش به بار نشاند.
او برای آن چه به عنوان یک یوگی درونِ هشیاری مرکزیِ خود انجام داد مورد تحسین جهانی واقع نشد، که البته چیزی جز این هم قابل انتظار نبود. اما قطعاً حرکاتِ خارق العاده او به خاطر آنچه در درون خویشتن انجام داده، باعث گردیده و نه آن کارهایی که در دنیای بیرون صورت پذیرفته بودند.
وی خودلگامیِ بی حد و حصری را در زندگانیِ خود به عنوان یک استاد، معلم، گورو و آچاریای یوگ اِعمال نمود. جوهره یوگ درون ایشان زبانه می کشید و استاد آن را به مانند صاعقه ای بیرون فرستاد و قوانین کلاسیک ظهور پیدا کردند. قواعدی که حاصل اندیشه های استاد راجع به درون مایه هایی چون پانچاکوشاس، پانچاپراناس، دهارمندریا، وارناشراماس و غیره بود. این ها وجوهِ مرکزیِ حقیقیِ ایشان به حساب می آیند که متعلق به یوگِ کلاسیک و بنیادی می باشند. این ها قهرمانانِ گمنام قصه هستند که بیشترین سهم را در توسعه یوگ داشته اند.
من دوست دارم نقش گوروجی در یوگ را بواسطه تمرینهایشان برجسته بسازم، بیش از دستاوردهای پیدای بیرونی ایشان، کلِ جامعه هنرآموزیِ جهان به دنبالِ بهترین استاد بودند و این را درون گوروجی یافتند، اما جهان در بخشیدنِ بهترین شاگرد به او قاصر بود.
کلِ جامعه هنرآموزیِ جهان به دنبالِ
بهترین استاد بودند و این را
درون گوروجی یافتند،
اما جهان در بخشیدنِ بهترین
شاگرد به او قاصر بود.
با این همه، به یاد دارم که او شاگردی داشت؛ یک سیشیا (مرید) که مسلمان بود. او فاش نمود که هروقت گوروجی هنگامِ آموزشِ پرانایامای دیجیتال (نوعی تمرین پرانایاما) پیشانی اش را لمس می کرد، فروغی نهادی را تجربه می کرده است. او بعد ها به هیمالایا رفت.
گوروجی اغلب عنوان می کرد که در هنگامِ تمرین یک فیلسوف است، هنگام اجرای حرکات یک هنرمند است و هنگام آموزش، یک دانشمند به شمار می رود. وی یوگ را به تمامیِ کسانی که به دستانی شفابخش نیاز داشتند عطا نمود، و همچنین در راستای افزایش محبوبیت جهانی یوگ نیز تلاش نمود. اما تمریناتِ متعهدانه او، سفری فوق العاده در یوگِ بنیادی به شمار می آیند. او رازگشایی های بسیاری را در باب یوگاسانا صورت داد. یوگاسانا بواسطه او به قله های رفیعی رسید. او به صورت درونی تحت آموزش واقع می شد، این امر از بینشِ ایشان نسبت به سوتراهای یوگای پاتانجلی مشهود است، که در آن گوروجی هیچ آشناییِ پیشینی از متن نداشت. این امر نشان می هد که استاد درونِ خویش دانشگاه، آزمایشگاه و رصدخانه ای برای روحانیت بنا نموده بود.
یکی از اکتشافاتِ او دنیای دهارمندریا یا اندامِ ضمیر در هشیاری بود. او کمکِ یوگاساناها در راستای قوام بخشیدن به این اندام و تکامل بخشیدن به آن را بسیار مهم ارزیابی نموده بود. این درگیریِ هشیاری فرد یکی از جنبه های بنیادیِ یوگ شمرده می شود. این امر کار کردن روی پرورش و پاسداشتِ پنج عنصر (پریتهوی، آپ، تِج، وایو و آکاش – که مادونِ ماده تَن و ذهن ما به شمار می آیند) را شامل می گردد. از این روی، او کریاهای فرهنگیِ براهمان-کشاتریا-وایشیا-شودرا دهارما و براهماچاریا-واناپراستها-گریهاستا-سانیاساشراماس را ادا نمود. این مفهوم و پروسه اش به راستی رازگشاییِ بزرگی برای هنرآموزانِ یوگِ کلاسیک به حساب می آمد. تکامل بخشیدن به هشیاری، تطهیر و پالایش هشیاری را در پی دارد.
او حتی از فرآیند های روانی در آساناها سخن گفت، و همچنین از جمع آوری مولفه های یاما و نیاما برای وارد کردنشان به زندگی نیز صحبت نمود.
به این ترتیب او قواعدِ پالایشِ ذهن، نَفْس، احساسات، روان و هشیاری به وسیله آساناها را تکامل بخشید.
این موضوع نقطه عطفی در احیای یوگِ بنیادی پس از دورانِ کهن در چند هزاره قبل تر به شمار می آمد.
هرچند جهانیان از ستودنِ این وجه ناتوان مانده اند اما هنرآموزانی چون من او را به جهت اثراتِ بنیادین و حقیقی ایشان درود می گویند.