بخشش و بخشیدن همیشه مورد بحث، دقت و توجه مکتبهای مختلف معنوی و روانشناسی بوده است و از اهمیت آن در بهبود درون گفته و نوشته شده است.
چرا بخشش؟
زیرا هر چقدر هم که آدوموکاشوان آسانا انجام دهیم، هر مقدار آب بنوشیم یا غذای سبزیجات بخوریم، هر تعداد دوره و کارگاه شرکت کنیم، اگر کینه و نفرت را در درون خود حمل کنیم، زندگی خوشی نخواهیم داشت. جمله پر معنایی حود دارد کا میگوید: ( نفرت چیزی نیست که میخورید، بلکه چیزی است که شما را میخورد.) خشم و عصبانیت زندگی ما را نابود میکند، در حالی که بخشش شاید قویترین ابزاری باشد که ما برای التیام جنبههای آسیب دیده و سایه خودمان داریم. با بخشیدن دیگران، خود را شفا میدهیم، همانطور که با خشم نسبت به دیگران خود را مسموم میکنیم. حتی برای بهبودی بدن، اغلب اوقات آنچه حیاتیتر است، شفای قلب یا روح شکسته است.
نبخشیدن بر سطح استرس، قدرت شفای بدن، قدرت تشخیص و همه روابط ما تأثیر مخرب میگذارد. درست است که یوگا، زخمهای گذشته را التیام میبخشد، ما را از آسیبهای گذشته پاک می کند، اما در نقطهای از مسیر باید کمی خودکاوی جدی انجام دهیم و در آن کار مهم به بخشش میرسیم.
من به شما پیشنهاد نمی کنم که خشم خود را سرکوب کنید و فورا ببخشید. تعداد بسیار کمی با این توانایی وجود دارند و معمولاً شاید به آنها باید مقدس گفت. خشم باید به درستی ابراز و احساس شود، اما در مقطعی – شش ماه بعد – شش سال بعد، شصت سال بعد، بخشش آخرین و بهترین امید ما برای یک زندگی شاد است.
بخشش دقیقا چیست؟
بخشش به سادگی یعنی؛
“من خشم را رها کردم. اجازه میدهم که درد و خشم و زهر عفونی کینه از تنم بیرون برود. ترکش را از قلبم بیرون میکشم. زغال سرخ داغی که بلعیدهام را تف می کنم. همه را آزاد می کنم.»
یا “متوقف کردن احساس عصبانیت یا رنجش نسبت به (فردی) به دلیل یک تخلف، نقص یا اشتباه”
“اینکه بگویم هرگز تو را نخواهم بخشید، به این معناست که متعهد هستم تا آخر عمر عصبانی باشم.”
اما آیا برخی چیزها نابخشودنی نیستند؟
بهتر است امیدوار نباشیم وگرنه محکوم به یک زندگی ناخوشایند هستیم و این ناراحتی را به فرزندانمان نیز منتقل خواهیم داد. اگر بعضی چیزها نابخشودنی هستند، پس ما خود را محکوم کردهایم که یک عمر، خشم شدید داشته باشیم و خشم ما بر همه روابط تأثیر بگذارد. و این به معنای تکرار و تکرار رویدادهای دردناک گذشته است.
چگونه؟
اولین کلید برای درک مطلب این است که ما میتوانیم ،یک شخص را بدون بخشیدن عمل ببخشیم. به این معنا که”کاری که کردی اشتباه بود، اما من تو را میبخشم. حالا دیگر این کار را نکن.» این بدان معنا نیست که ما باید دوباره دوست باشیم، یا دوباره ازدواج کنیم، یا دوباره شریک تجاری باشیم، یا حتی دوباره با هم صحبت کنیم. این فقط به این معنی است که ما خشم را رها میکنیم.
بخشش یک تمرین است – درست مانند هر تمرین یوگا، ما آن را یک بار انجام نمیدهیم. بخشش یک اتفاق برای یک بار نیست – یک تمرین روزمره است. ممکن است یک نفر را ببخشیم و بعد یک یا دو هفته بعد دوباره عصبانی شویم. بخشش یک کار روزانه است، ما احتمالاً نیاز داریم که آن را دوباره انجام دهیم. حتی بعد از اینکه فکر میکنیم مشکل حل شده و تمام شده است.
مارک تواین یک بار فریاد زد: “خشم اسیدی است که میتواند به ظرفی که در آن ذخیره میشود آسیب بیشتری وارد کند تا هر چیزی که روی آن ریخته میشود.”
انتخاب، سخت و در عین حال ساده است، بخشیدن یا رنجش. بخشش آرامش به ارمغان میآورد، در حالی که کینه، درد را در ما به وجود آورده و خشم را پرورش میدهد. عصبانیت معمولاً منجر به رفتارهای مضر مانند دعوا، بددهنی، تهمت و افترا میشود. وقتی رنج میبریم، خود محور میشویم. وقتی شفا میگیریم، فداکارتر میشویم. انتخاب ماست وقتی به دیگران رحم میکنیم – ممکن است به طرز شگفت انگیزی متوجه شویم که به خودمان رحم میکنیم.
حمید رضا مختارزاده