«ولعِ نفسانی سیری نمیپذیرد. از این رو رسیدن به خوشبختی به بهترین شکل تنها از مسیرِ قناعت میگذرد. به این ترتیب، قناعت پیشگی را فرا بگیرید ». سوامی شیواناندا
واژه ی سانتوشا در سانسکریت به معنیِ قناعت، خرسندی و رضایتمندی است. سانتوشا در آشتانگا یوگا (یوگای هشتگانه) به عنوان قانونی از دومین شاخه یوگا یعنی نیاما (قوانین خودلگامی بین فرد و خویشتنش) ظاهر میشود و شاخصهای بسیار حائز اهمیت از یوگا را توصیف میکند. ما اغلب با موفقیت در امری، سود بردن از سرمایه گذاریِ پر مخاطره، یا زمانی که اتفاقی شادی بخش و دلچسب برایمان رخ می دهد، احساس رضایت میکنیم. اما شادیهایی از این دست سانتوشا به شمار نمیآیند. چرا که بر شرایطِ بیرونی تکیه دارند و مدام مستعدِ تغییر میباشند. سانتوشا اقناعی درونی به حساب میآید که به هیچ شرایطِ خارجی وابسته نیست. بنابراین، برخی واژه سانتوشا را «پشتِ پا زدن به نیازهای اکتسابی» و نه «قناعت» تعبیر می نمایند.
سانتوشا به منزله پذیرفتنِ خودمان و حقیقت آن گونه که هستیم، میباشد (و نه آن چه ما میپنداریم باید باشد).
زمانی که خود را می پذیریم و از قضاوت پرهیز میکنیم، وقتی که با آن چه داریم راضی هستیم و نمیخواهیم چیزی را تغییر دهیم، تنها تحتِ این شرایط است که سانتوشا را تجربه می نماییم. هنگامی که نیمه پرِ لیوان را بیش از نیمه خالی آن میبینیم، وقتی که سپاسگزاریم و به جای آن که به این فکر کنیم که چه چیزِ دیگری نیاز داریم، بابت هر آن چه داریم قدرشناس میباشیم، سانتوشا را تمرین کردهایم. این امر یکی از شاخصههای محوری یوگاست چرا که بدونِ سانتوشا ما هرگز صلح و آرامش را مزه نخواهیم کرد و همواره بیقرار خواهیم بود و در جستجوی چیز دیگری به سر خواهیم برد.
مسیری که روی به سوی چیتا وریتی نیرودا (سکون بخشیِ نوساناتِ ذهن) دارد به صورت اجتناب ناپذیری از سانتوشا عبور می کند.
در شیوه صحیح تمرینِ آساناها سانتوشا را با خود به همراه دارد. استاد آینگار در درختِ یوگا می نویسد:
«وقتی که به اجرای آساناها میپردازیم، جریانِ خون را در هر سلول بدن خود به مانندِ آب درون توربین جاری مینماییم، تا انرژی نهانِ بدنِ خویش را آزاد نموده و نوری تازه را به سلولهای خود پرتوافشان کنیم. زمانی که نور پدیدار میگردد، ما سانتوشا و قناعت را تجربه مینماییم، که دومین قانون نیاما به شمار می آید»
وقتی که از وضعیتهای خود (در آسانا) بیرون میآییم، از حس رضایت و اقناع برخورداریم. حس آسودگی و تن آرامی وجود دارد و ما بدون هیچ قید و شرطی صرفاً بابت بودنِ خود احساس شادمانی میکنیم. نیازی نداریم که وجود خود را مدام توجیه کنیم که این امر تجربه سانتوشا به حساب میآید، و این گونه ما عادتی تازه بنا مینهیم.
حال در این چارچوب پرسشی مطرح میشود: اگر که راضی هستیم، چه چیز ما را برای تمرین و اجرای آساناها ترغیب میکند؟ چه چیز میل به رشد را درون ما میپروراند؟ این سوالی شایان توجه است. ما همه امثالِ افرادی را میشناسیم که به حماقت و نادانی مشهورند؛ کسانی که به نظر شاد میرسند اما بیشتر نوعی بطالتِ حماقتبار در خوشنودی آن ها وجود دارد تا آرامش و رضایتی ناب.
پس سوال این جا است، چه چیز انسانی متوسط و قناعت پیشه را به فردی که خواهانِ تغییر مثبت شرایط خود و اطرافیانش است، سوق می دهد؟ در اینجا تمایزِ برجسته بین لغاتِ انگیزه و جاه طلبی بروز پیدا میکند، هر دوی این واژهها به محرکی که جهت دهنده عمل باشد، اشاره میکنند، اما ما تفاوتی بین این دو حس میکنیم. به راستی این تفاوت در کجا است؟ استاد آینگار در کتابِ خود «پرتویی بر یوگا» مینویسد که:
«انجامِ هر عمل بدون هدف محال است، اما انجامِ آن بدون برخورداری از جاه طلبی ممکن میباشد. هدف و جاهطلبی مترادفِ یکدیگر نیستند. هدف میبایستی در خدمتِ خیر و نیکی باشد، در راستای استفاده و سودمندی جهانی، اما بلند پروازی همواره دارای انگیزه و منظوری خودخواهانه است.
تمایلات (واساناها) در ما حضوری ابدی دارا میباشند. جاه طلبی. جوانههای واساناها را تشکیل می دهد»
از این رو، سانتوشا به رغم اهمیتی که دارد، فرجامِ مسیرِ یوگایی را تعیین نمیکند؛ انگیزهای دیگر نیز مورد نیاز است، محرکی مضاعف برای کرداری یوگایی. این انگیزه نمیتواند بنا بر منیت و میلِ به تغذیه تمایلات باشد. سانتوشا حالتِ عاطفیِ یوگی را توصیف میکند؛ در او تردید جایی ندارد و همچنین وی با افسوس و حسِ گناه آلودگی خود را از پای در نمی آورد، اما به واسطه هوش خود میفهمد که تا کمال راهی دور و دراز باقی مانده است.
یوگی به آن چه به دست آورده است، راضی میباشد. او میداند که مسیر هنوز طولانی است و برای رهاسازی خویش از بندِ رنج و کمک به دیگران برای شکستنِ زنجیرِ دردشان، می باید به سطحی بالاتر نظر داشته باشد. استاد آینگار در اثر خود؛ درختِ یوگا مینویسد:
«حکیم پاتانجلی پنج وجهِ نیاما را در دو دسته میگنجاند. در یک طرف سائوچا و سانتوشا قرار دارند، یعنی پاکی و خرسندیِ ذهنی و در طرفِ دیگر تاپاس، سوادهیایا و ایشوارا پرانیدهانا واقعند که خشکانیدنِ هوای نفس در جهتِ تکاملِ روحانی، خودآموزی و سرسپردگی به پروردگار را شامل میگردند. نخستین بخشِ نیاما، شامل سائوچا و سانتوشا، به فرد اجازه میدهد که از لذات دنیا بهرهمند گردد و خود را از قیدِ رنج برهاند. دومین بخش، شامل تاپاس، سوادهیایا و ایشوارا پرانیدهانا با عنوانِ یوگای فرخنده شناخته میشود و فرد را برای رسیدن به والاترین حال، رستگاری و انفصالِ تمام و کمال از دستگاههای بدن و یگانگی با روح آماده میسازد. حکیم پاتانجلی این دو گام را به ترتیب «بهوگا» و «آپاوارگا» مینامد. بهوگا به معنای برخورداری از لذات بدون تحمل رنج می باشد و آپاوارگا به مفهومِ رستگاری و سعادت جاودانی است» (درختِ یوگا؛ شرق و غرب)
بهوگا تمرین در راستای بهره مندی از لذاتِ دنیوی است و تمرین، انرژی می بخشاید و ما را سالم تر و نیرومندتر، آرام تر و متمرکزتر می سازد. تمامِ این ها مثبت تلقی می گردند اما سوالی این جا است: این انرژی را باید در کجا به کار بگیریم؟ لذت بردنِ از زندگی اشکالی ندارد، اتفاقاً برعکس، توانایی لذت بردن آن چه زندگی به ما عرضه داشته بسیار حائز اهمیت می باشد (و این دقیقاً چیزی است که سانتوشا می نامیم)، اما این امر منزل گاه و مقصد مسیر به شمار نمی آید، چرا که زندگی نمی تواند همواره بر وفق مرادِ ما باقی بماند. ما نمی توانیم زندگی را بدون پشت سر گذاشتن فایده ها پشت سر بگذاریم، اما زیان هم بخشی از این زندگی است، و همین طور در کنارِ موفقیت، شکست هم هست، و در پشتِ ستایش، رسوایی و در ورای شادی، غم. آرمانِ یوگاییِ رستگاری ما را به مافوقِ این جفت های متضاد سوق می دهد. این امر به ادراکی ژرف و تمام و کمال از حیات نیاز دارد.
آینگار یوگا شیراز