برای این مقاله، از نشریه یوگا ساماچار، نشریه انجمن ملی یوگا آینگار ایالت متحده آمریکا توصیفی درباره گیتا میگیریم که در آن تعدادی از معلمان ارشد آینگار یوگا از او به عنوان “جواهری چند وجهی” یاد میکنند. این یکی از بهترین توصیفها برای پیچیدگیها و عمق گیتا به عنوان یک معلم و به عنوان یک شخص است.
ابتدا به یاد داشته باشید که گیتا بزرگترین دختر خانواده در میان ۶ خواهر و برادر بود. آنها مادر خود را در سنین پایین از دست دادند. او بارها گفت بود که در وهله اول دانشآموز یوگا بود، با تمرینهای مستمر که به دلیل مشکلات سلامتیاش تا حدی ضروری بود، و سپس به یکی از ارادتمندان قوی پدر و استادش، ب.ک.اس آینگار تبدیل شد. او همچنین برای خیلیها “مادر” بود بدون اینکه خودش مادر شود و از خانواده آینگار با نسلهای متعددش زیر یک سقف مراقبت میکرد.
او یک زن مدیر بود و سرپرستی مؤسسه آینگار در پونا را بر عهده داشت و البته او معلم کلاسهای معمولی، پرانایامای هفتگی، کلاسهای زنان، کلاسهای تراپی نیز بود و اغلب برای کارگاهها و همایشها به سراسر جهان سفر میکرد. من و همسرم بسیار خوشبخت بودیم که در سالهای بین ۱۳۸۹ که به هند میرفتیم از بسیاری از کلاسهای گیتا استفاده بردهایم و نبوغ و دقت بی نظیرش در تدریس و کمک کردن به افراد را از نزدیک لمس کردهایم.
گیتا آینگار ترکیبی جذاب از عزم شدید و نظم و انضباط، توازن با شوخ طبعی و جدیت بود. او تجسم انرژیی بود که بزرگتر و قویتر از وجود فیزیکیش بود. مانند پدرش میتوانست با حضورش تمام یک اتاق را پر کند.
حضور ذهن و تمرکز و حافظه بینظیرش به گونهای بود که در شلوغترین کلاسها کوچکترین رفتار از چشمان تیزبینش دور نمیماند و همیشه راهنمایی بینظیر در تصحیح انجام آساناها و دادن تکنیکهای کاربردی در کلاس بود. وقتی تمام افراد در آسانایی مستقر میشدند، شکوهی در کلاس شکل میگرفت که در یک کلام منحصر بفرد بود. او میتوانست به سطوحی نفوذ کند که شما حتی نمیدانستید امکانپذیر باشد و سپس لحظه بعد شما را به خندهای آرام از طریق شوخ طبعی خود بیاورد. همیشه آتشی در چشمانش بود… مانند پرتو لیزر و گاهی برقی.
گیتا گفته بود: در سایه پدرش نمیایستد، اما در نور او تمرین میکرد. نور خودش همراه با نور پدرش مسیر یوگا را برای نسلهای آینده و برای همه کسانی که به اندازه کافی علاقهمند به تمرین هستند روشن نگه خواهد داشت.
از اینکه نور او را در تمرین و تدریس خودم احساس میکنیم، سپاسگزار و خوشبختیم.
حمیدرضا مختارزاده
ماندانا هادیزاده