این یک تمثیل زیبا از کتاب مقدس است که اغلب نقل میشود:
پس از اینکه آخرین صحنه زندگیام از جلوی چشمانم گذشت، به ردپاهای روی شنها نگاه کردم. متوجه شدم که در طول مسیر زندگیام، به ویژه در تنهاترین و غمانگیزترین زمانها، تنها یک سری رد پا وجود داشت. این واقعا مرا آزار داد، بنابراین از خداوند در مورد آن سؤال کردم: خداوندا، تو گفتی یک بار که تصمیم گرفتم به دنبالت بیایم، تمام راه را با من طی میکنی. اما متوجه شدم که در غمانگیز ترین و درد سرساز ترین زمان های زندگیم فقط یک سری رد پا بود. نمیفهمم چرا وقتی بیشتر از همه به تو نیاز داشتم ترکم کردهای؟
او زمزمه کرد: فرزند عزیزم، من تو را دوست دارم و هرگز تو را ترک نخواهم کرد. هرگز. در طول زندگیت، زمانهایی تو فقط یک سری رد پا دیدی. در آن زمانها تو را روی شانههایم حمل میکردم.
خیلی زود تصمیم گرفتم به خداوند ایمان داشته باشم و بیش از دو دهه، این ایمان من را در یک زندگی پر حادثه و غیر متعارف با پستیها و بلندیها، پیشرفتها و ناکامیها، چالشهای جسمی، عاطفی و ذهنی کمک کرده است.
در طی این دو دهه، تمرین من اساسا مبتنی بر آسانا بوده است. اما تجربههای مختصری نیز در پرانایاما در چند سال اخیر داشتهام. مطالب زیر شرح مختصری از درک من از پرانایاما، همراه با برخی نکات عملی در مورد چگونگی پرانایاماست.
به عنوان یک دانشآموز مشتاق یوگا، حداقل ده سال اول تمرین من صرفا،در تلاش برای درک اصول اساسی تمرین آسانا بود. پرانایاما در کلاسهای سطح متوسط در روزهای بسیار کم در طول آخر هفته آخر ماه معرفی میشد. در کلاس های سطح متوسط و پیشرفته، طبق سنت آینگار یوگا معمولا کلاسهایی با تمرین رستوریتیو و تمرینهای متمرکز روی آساناهای معکوس وجود دارد و بسیاری از دانش آموزان مشتاقانه منتظر این کلاسها هستند و معمولا پرانایاما در این کلاسها معرفی میشود.
در طول سالهای بعد، من خوش شانس بودم که در جلسات طولانیتر و در برنامههای دقیقتر با پرانایاما آشنا شدم و در واقع درخششهای کوتاهی از تأثیرات قدرتمندی که این سفر عمیقا درونی، ایجاد میکند داشتم.
به عنوان یک دانشآموز صادق فهمیدم که تجربههای پراکنده در پرانایاما به عنوان یک تمرین به حساب نمیآیند. تلاش من برای شروع یک تمرین پرانایاما هم مهارت و هم شدت نداشت. تمرینها با کسالت، کمبود ایده، تنبلی، یا صرفا با تمایل به انجام آساناها به راحتی مانع تجربه پرانایاما میشدند.
سالها همینطور ادامه داشت و مانند شخص موجود در داستان بالا، در زندگی با مشکلاتی روبرو شدم و زمانی که بیشترین ضربهها را خوردم، نتوانستم تمرین آساناها را انجام دهم و شک و تردید وجودم را فرا گرفت و متوجه شدم که دست و پا میزنم. در مقیاس مطلق رنج، آنچه من تجربه کردم ناچیز بود، اما کافی بود تا تمرین آسانا دوباره من را به مسیر برگرداند، اما من فقط به سیکلهای مبتنی بر کاهش غم یا اضطراب نگاه میکردم و با اینکه اطمینان داشتم که آنها کار می کنند و همچنین به یک استودیوی یوگا و کاملا مجهز دسترسی داشتم، نتوانستم به تمرین برگردم.
چیزی که مرا از جا کند و بلندم کرد تا این دوره سخت را بگذرانم (تنفس) بود. برای چندین ماه ،هر روز چند ساعت را تمرین پرانایاما میکردم. از آنجایی که نمیتوانستم بیش از دو ساعت برای تمرین شخصیام هزینه کنم. این بدان معنا بود که ماهها فقط روی تمرین پرانایاما ادامه دادم.
وقتی شبها دچار بیخوابی میشدم، پس از چند دقیقه که میتوانستم با نفس کار کنم، روی تشک چرت میزدم. (این به عنوان پرانایاما به حساب نمیآید، اما نشان میدهد که ذهن میتوانست برای لحظهای خود را از نگرانیها جدا کند و به خواب نزدیک شود).
من بارها با ضبط صوت، چند کلاس پرانایاما کار کردم. این ساعات به من قدرت میداد تا شغلم را ادامه دهم و چهره کارآمدی به دنیا ارائه دهم.
بعد از چند ماه، توانستم به تمرین آسانا برگردم. اما این بار، توانستم تمرین جداگانه پرانایاما را با موفقیت انجام دهم. مطالب زیر آموختههای من هستند:
● به مشاهده نفس در آساناها عادت کنید.
آسانا/پرانایاما/تمرینهای مراقبه یک پیوستار را تشکیل میدهند. وضیتهای آسانا، نمادین هستند و بر نفس و ذهن تاثیر میگذارد، نه فقط در طول فرآیند ماندن در آسانا، بلکه آثاری بر ذهن و روان بر جای میگذارند. مطالعه این ارتباطات یک زمینه جذاب برای کشف در طول عمر تمرین است. عادت کنید که این کار را هر چه زودتر انجام دهید- تنفس (- دم – بازدم – مکث-) را در آساناهای مختلف مشاهده کنید. اثرات متقابل را مشاهده کنید- چگونه نفس در آساناها تغییر می کند، و همچنین چگونه تغییر آگاهانه نفس، آسانا را تغییر می دهد: وضعیتهای ایستاده، تعادلی، خم به پهلوها، خم به جلو، خم به عقب، پیچها و معکوسها.
● با آساناهایی که مشاهده و بررسی تنفس را به طور خاص قابل دسترس میکند، بسیار آشنا شوید.
در حالی که مطالعات بالا ممکن است در همه موقعیت های آسانا انجام شود، آساناهای ساده – به ویژه خود را به این مطالعات تنفسی نشان
میدهند و این تنها یکی از کمکهای بسیار مهم گوروجی در زمینه یوگا است.
برای افزایش تطبیق پذیری و دسترسی آن، با نشان دادن اینکه چگونه پرانایاما میتواند تمرینهایی باشد نه فقط در حالت نشسته کلاسیک، بلکه در مجموعه گستردهای از موقعیتهای حمایتی با ابزار، به پشت خوابیده، پیچها، نشسته و معکوس.
● آساناها، پایه و اساس پرانایاماست.
تمرین مداوم آساناها برای انجام پرانایاما ضروری است. حتی از منظر فیزیکی و فیزیولوژیکی، حفظ یک وضعیت ثابت و نسبتا ثابت برای مدت طولانی مستلزم کنترل و مهارت بدن است. این امر حتی در وضعیتهای به ظاهر ساده و به پشت خوابیده نیز صادق است. اما در پرانایامای نشسته بیشتر صدق میکند. یک بدن آموزش ندیده به زودی فشارهای ثابت نگه داشتن را در هر موقعیتی احساس میکند. این ممکن است به صورت ناراحتی در پشت، لگن، زانو یا شانه ظاهر شود. یا ممکن است به صورت بی قراری، حواسپرتی یا خواب آلودگی ظاهر شود.
حفظ ذهن در حالتی خنثی و بدون درگیری، همچنین به مهارتی نیاز دارد که از طریق تمرین به دست می آید. این مشکلات ممکن است به صورت پراکنده و بدون هیچ هشداری بروز کنند، و باید بدانید چه زمانی باید از بین برود و چه زمانی باید رها شود.
● برای تمرین فضا ایجاد کنید و وقت بگذارید.
بهتر است تمرین آسانا را از پرانایاما جدا نگه دارید. اگر در یک جلسه هر دو آسانا و پرانایاما را تمرین میکنید، توصیه میشود ابتدا تمرین آسانا را انجام دهید و با شاواسانا ادامه دهید و سپس پرانایاما را انجام دهید. تعداد بسیار کمی از ما زمان کافی برای اختصاص دادن به دو جلسه جداگانه آسانا و پرانایاما داریم و در ابتدا آسانا و به دنبال آن پرانایاما تنها راه حل قابل اجرا است. اما در تجربه من، حتی یک تمرین آسانای طولانی و قوی، پایه مناسبی برای پرانایاما ایجاد نمیکند. این ممکن است به یکی از دو دلیل زیر باشد:
• پرانایاما نیاز به تلاش دارد. یک تمرین شدید آسانا، فرد را از نظر جسمی بیش از حد خسته می کند و در نتیجه این تلاش نمیتواند انجام یابد.
• اعمال و اثرات پرانایاما ظریف هستند و صبر و حوصله میخواهد و احتیاج به حساسیت زیاد دارد.
● پرانایاما یک فرآیند آموزش است و مانند آموزش در هر موضوع دیگری، هم به مهارت و هم به تکنیکها نیاز دارد.
مهارت از طریق اکتشاف و تمرین ایجاد میشود. حتی با وجود چند مفهوم ساده و چند موقعیت بدن، فضای زیادی برای کشف نفس وجود دارد.
برای این کار نیازی نیست وارد قلمرو تنوعات متفاوت و انواع تکنیک های پیشرفتهتر و افراطی پرانایاما مانند باستریکا، کاپالباتی و غیره شد. مطالعه اثرات مختلف میتواند در محدوده تنفس طبیعی باقی بماند و با کنجکاوی و بدون خطر تاًثیرات مختلف تکنیکهای مقدماتی را مورد مطالعه قرار داد.
در کتاب (پرتوی بر پرانایاما) نوشته ب.ک.اس.آینگار تمام تکنیکهای اساسی پرانایاما را با جزئیات بسیار فهرست کرده و توصیف میکند.
همانطور که خود گوروجی گفته است، کتاب خوب بهتر از معلم بد است. اما اگر یادگیری آساناها با مطالعه کتاب دشوار است، مطالعه پرانایاما آسانتر نیست و احتیاج به یادگیری از طریق معلم دارد.
● پرانایاما به ترکیبی بهینه از تلاش، اشتیاق و عدم دلبستگی نیاز دارد.
تمرین مکانیکی آساناها ممکن است هنوز فوایدی برای سیستم اسکلتی-عضلانی داشته باشد، اما در تجربه من، تمرین بدون تمرکز پرانایاما حداقل فایده را دارد. در ابتدا طبیعی است که ذهن از دستورالعملها دور شود، اما برای بازگرداندنِ توجه به تلاش مشتاقانه نیاز است. من متوجه شدهام که بسیاری از پوزیشنهای پرانایامیک در صورتی که فرد کم خواب باشد یا از نظر جسمی یا ذهنی خسته باشد باعث خواب آلودگی میشود. خواب بدون شک یک توانایی فوقالعاده مهم است و اگر تمرین یوگا به ما کمک کند به آن دسترسی پیدا کنیم، باید از آن برای استراحت و بهبودی استفاده کنیم با این حال، این به عنوان پرانایاما به حساب نمیآید.
● قوه مشاهده و قدردانی را تقویت کنید.
توانایی انجام ما در تمرین آسانا بسیار مهم است و در اولویت قرار دارد. هم از طریق قوه ذهن( میل) و هم از طریق عاملیت اعضای بدن(عمل کردن). البته هر چند وقت یکبار به ما یادآوری می شود که باید اثرات اعمالمان در آسانا را مشاهده کنیم. اما بسیاری از ما هنوز خیلی بیشتر از آنچه که احساس یا مشاهده میکنیم، فقط انجام میدهیم. در پرانایاما، توانایی مشاهده و تصدیق تأثیرات اعمال باید اولویت داشته باشد. این فرآیند بیشتر شبیه به ساعت سازی است که قطعات ظریف را با کمک ذرهبین به هم وصل میکند، نه مانند یک آهن ساز که با تمام قدرت خود بر روی یک بلوک فلزی چکش میزند. برای درک تاثیرات سیکلهای تنفسی بر ذهن و بدن، ذهن و بدن باید در حالت خنثی باشند. در ابتدا، این اثرات بلافاصله قابل درک نیستند. بنابراین چندین چرخه تنفس از یک نوع خاص برای احساس اثرات لازم است.
● توقعات راکنار بگذارید شروع کنید.
من به جایی که شروع کرده بودم بر می گردم. تا همین اواخر، تجربه خودم از پرانایاما یک سری شروع های نادرست بود. این ممکن است در مورد بسیاری دیگر نیز صادق باشد. گاهی اوقات، ممکن است به راحتی درک نشود. با این حال، ما باید با غیرت و شور وشوق شروع کنیم، و آن را با احساس عدم دلبستگی ادامه دهیم، یعنی زمانی که یوگا به فعلیت می رسد.