Iyengar Yoga Shiraz

ایگو چیست؟

“ایگو یا خود بخشی از هویت ماست که به آن خود یا نفس نیز می گوییم. برخی از روانشناسان ایگو را باور ناسالم به مهم بودن خود می‌دانند. خود یا من (فارسی) یا ایگو (لاتین) یا ایش (آلمانی) یا آی (انگلیسی) بخش سازمان‌یافته و منطقیِ ساختار روانی است. ایگو “علاقه و دغدغه‌ی خویش داشتن” را به وسواس در مورد خویش و اعتماد به نفس را به تکبر تبدیل می‌کند و به همین خاطر است که ایگو را بیماری خویشتن نیز می‌نامند.
ایگو می‌تواند مانعی برای دستیابی به اهداف دراز مدت شود. ایگو ساختاری از ساز و کار شخصیت است که شامل عملکردهای دفاعی، دریافتی، ادراکی و اجرایی می‌شود. خودآگاهی در ایگو جای دارد. در حالی که تمام فعالیت‌های ایگو خودآگاه نیستند. ایگو به معنای طیفی از فعالیت‌های روانی از جمله قضاوت، تحمل کردن، سنجیدن با واقعیت، کنترل کردن، برنامه‌ریزی، دفاع، فرآوری اطلاعات، کارکرد عقلانی و حافظه می‌شود.
ایگو تشخیص می‌دهد چه چیزی واقعیت دارد و به ما کمک می‌کند که به افکارمان انسجام بدهیم و معنای آن ها را و جهان اطرافمان را درک کنیم. از آنجایی که ایگو همواره به دنبال تایید شدن می‌گردد و به نحوه تفکر دیگران اهمیت بسیار می‌دهد، بیش تر تمایل به حرف زدن دارد تا عمل کردن. یا اگر به موفقیتی دست یابد آن قدر مغرور می‌شود که در گام‌های بعدی مدیریت موفقیت ، به خود آسیب می‌رساند و از آنجایی که از قبول مسئولیت طفره می‌رود در مسیر رشد به تعهد به اطرافیان بی تفاوت شده و با منیت خود تنها می‌ماند.
ایگو دشمن نیست اگر بتوانیم آن را به تعادل برسانیم.”
نقل به مضمون از ویکی‌پدیا

آیا ایگو به عنوان بخش بدی از ما باید کنار گذاشته شود؟


ایگو دشمن نیست اگر بتوانیم آن را به تعادل برسانیم.

بسیاری دوست دارند که بگویند که باید خود را از شر ایگو خلاص کنند اما ما نیازی به خلاص شدن از ایگو نداریم، بلکه باید آن را در خود ادغام کنیم.
ایگو چیز بدی نیست. البته وقتی ایگو از تعادل خارج است در وجود ما ادغام نمی‌شود. – من – فکر می‌کند همه چیز می‌داند و می‌خواهد بر همه چیز تسلط داشته باشد، اعمال سلیقه کند، فشار بیاورد و همه چیز را مطابق با خواسته خودش مرتب کند.

ایگو مانند هر بخش دیگر وجود ما می‌تواند از توازن و تعادل خارج شود. ایگو می تواند به دلیل عدم آگاهی ما یکپارچه نباشد.  وقتی نیاز‌های ایگو و نحوه کارکرد آن را بدانیم و به ندای آن گوش کنیم، می‌توانیم از آن به عنوان ابزار استفاده کنیم. اغلب نیازها و خواسته‌های ایگو کودکانه است. ایگو نیاز به دیده شدن دارد، نیاز به جلب توجه، که البته وقتی از تعادل خارج است بسیار کودکانه و گاهی احمقانه رفتار می‌کند و ظاهر خود را با آرایشی غلیظ و استدلال های توجیه گرانه می‌پوشاند و جز سفسطه راهی برای اثبات خود ندارد.
ما میتوانیم به ایگو بفهمانیم که حرف هایش را می‌شنویم، اما همیشه قرار نیست با او موافقت کنیم یا اجازه دهیم احساسات ناراحت‌کننده‌ای را شروع کند. احساسات غیر منسجم و ناآگاهانه ایگوی منیت ما می‌تواند بسیاری از چیزهای زیبا را با روش‌های گاهی غیرقابل کنترل خود خراب کند. اما ما قدرت مشاهده و مدیریت آن ها را داریم.

واقعیت این است که ایگو می تواند جذابیت زیادی ایجاد کند و می‌تواند با زیرکی و خوش خط و خالی توسعه یابد و برخی به دلیل عدم آگاهی اجازه نمایش آن را می‌دهند و برخی جلو آن را می‌گیرند. گاهی ایگو با تقویت بی ارزشی و احساس حقارت، ما را وادار به کارهایی می‌کند تا این احساس بیش تر تقویت یابد. هر زمان با چنین پیام‌هایی از طرف ایگو روبرو شویم با مهربانی و نوازش او را آرام می‌کنیم تا رامش کنیم.
در بحث‌های مربوط به آگاهی ما بیشتر باره معنویت وعشق، تمرکز و اتحاد صحبت می‌کنیم و اینکه صداقت داشته باشیم و متعهد و  کمتر درباره گسترش نفسانیات و مضرات آن حرفی می‌زنیم. انگار برای برخی صحبت در باره آن ها منزجر کننده است.


آیا ایگو به عنوان بخش بدی از ما باید کنار گذاشته شود؟


آیا چیزی که شایسته عشق نیست باید محکوم شود؟ مسلما نه. ایگو مانند کودک درون است که احتیاج نیست آن را خوب یا بد کنیم. نه آن را ندیده بگیریم و نه قضاوتش کنیم. اما اگر مورد استقبال قرار گیرد به خدمت ما در می‌آید و تمام و کمال بر آن مسلط می‌شویم و در خود ادغام می‌کنیم.
منیت ما علیه ما کار نمی‌کند. اگر به این حقیقت پی ببریم می‌توانیم آن را برای تلفیق به خدمت در آوریم و از او راهنمایی بگیریم تا کار درست را به انجام برسانیم.


حمید رضا مختارزاده

خروج از نسخه موبایل