Iyengar Yoga Shiraz

آهیمسا یا عدم خشونت چیست؟ قسمت اول

آهیمسا، اولین یاما در آشتانگا یوگای حکیم پاتانجلی می باشد که برخی اوقات تحت عنوان عدم مبادرت به قتل ترجمه شده است، اما دامنه معناییِ آهیمسا بسی گسترده تر از این ها می باشد.
حکیم ویاسا (یا ویاسه)، نخستین مفسر سوتراهای یوگای پاتانجلی این طور نوشته است که: آهیمسا خاتمه تمام و کمال هر گونه عداوت و نیز خاتمه میلِ به آزار هر موجودِ جانداری می باشد. باری، به هر جهت، آهیمسا بنیان و شالوده تمامیِ سننِ روحانی به شمار می آید و برای سالکِ راهِ حقانیت، بنیادی ترین و حائز اهمیت ترین تکلیف را شامل می گردد.

آهیمسا

بنابراین تصادفی نیست که آشتانگا یوگای حکیم پاتانجلی با آهیمسا گشایش می یابد. پراشانت آینگار می نویسد که: اگر یاماها را در قالب درختی فرض کنیم، آن گاه آهیمسا ریشه این درخت است، بعد از آهیمسا چهار یامای متعاقب (ساتْیا (صداقت پیشگی)، آسْتیا (امانت داری یا دست نبردن به مالِ دیگری)، براهماچاریا (خویشتن داری جنسی) و آپاریگراها (پرهیز از مالکیت طلبی) دیگر وجود نخواهند داشت. درست همان گونه که شاخه ها و برگ ها به ریشه خوراک می رسانند و ریشه سایر اندامِ درخت را تغذیه می نماید، آهیمسا به سایرِ یاماها متصل است، آهیمسا-ورزی سایر یاماها را می پروراند و همین طور پرداختنِ به باقیِ یاماها به آهیمسا قوت می رسانند.
تعبیرِ حکیم ویاسا از مفهومِ آهیمسا بسیار پردامنه بوده و در واقع، از گستره ای بی کران برخوردار می باشد از جنبه هایی افراطی و متعصبانه می باشد. برخی حساسیتها نسبت به آهیمسا وجود دارد که از دیدگاه‌های افراطی در این رابطه نشات می گیرد. آهیمسای مطلق ناممکن است چرا که هر موجود زنده ای  به واسطه تنها هستیِ خود، مصرف کننده منابعی می باشد؛ منابعی که بنا به ضرورت از سایر جانداران گرفته می شود.. هنگامی که نفس می کشیم، راه می رویم، می خوریم و می آشامیم، احتمال دارد که به باکتری های مختلفی در پیرامونِ خود آزار برسانیم، باکتری هایی که در غذا، آب، هوا و غیره زیست می نمایند.
به علاوه، زمانی که منابعِ محدودی وجود دارند، مصرف نمودنِ این منابع به منزله آسیب رسانی به سایر موجودات زنده ورای موجوداتِ میکروسکوپی می باشد.
اما اگر از آن چه برای هستیِ ما ضروری است بهره نبریم آنگاه نیز به خویشتن آسیب رسانده ایم. خودِ ما هم حقِ زیستن داریم. بر این اساس، هدف ما می باید حداقل آسیب و آزار رسانی به موجودات زنده تا حد توان باشد؛ هدفی واقع گرایانه (هر چند دستیابی بدان دشوار است) که می توانیم در راستای آن کوشا باشیم.
پراشانت آینگار در یکی از آثار خود بیان می دارد که: دو سطح از آهیمسا وجود دارد: مسیرِ نسبی (آنووْراتا)، و مسیر مطلق و جامع (ماهاوْراتا).
حکیم پاتانجلی به صراحت عنوان می دارد که یاماها ماهاوْراتا به شمار می آیند؛ پیمان هایی بی قید و شرط که فارغ از عواقب و شرایط، همیشه و همه جا صدق می کنند (سوترای ۲/۳۱). این ها سوگندهایی جهان شمول به حساب می آیند که به فرهنگ یا عصر وابستگی نداشته و حتی وقتی به لحاظِ مادی، اجتماعی، اقتصادی یا جسمی دستخوشِ تاثیرِ منفی عواقبِ این تعهدات می گردیم، نمی بایستی از آن ها دست بکشیم. با این همه، او درب را برای فردی معمولی که قصد دارد برای سطحی نسبی از آهیمسا (آنووراتا) تلاش و تمرین نماید، باز می گذارد، احتمالاً به این دلیل که از دشواریِ طاقت فرسای آهیمسا-ورزی در سطح مطلق باخبر بوده است.


چرا آهیمسا دشوار است؟

یک فردِ عادی، مثلا یک پیرو مکتب اپیکور (مکتب عشرت طلبی یا لذت گرایی) ممکن است این سؤال برایش مطرح شود که «اصلاً چرا باید به آهیمسا پرداخت؟!» ممکن است این طور استدلال نماید که آهیمسا طبیعی نیست، چرا که در طبیعت بقای اصلح برقرار است و بر آن اساس قوی تر ها زنده می مانند و حیوانات به سایر جانداران حمله می کنند تا به زندگی ادامه دهند. آدمی هم بخشی از طبیعت است و تکاملِ او به شکلی مشابه تلاش برای بقایِش را شکل داده است. اگر من قوی هستم، چرا از منابع طبیعیِ بیشتری استفاده نکنم تا کیفیتِ زندگی خویش و همچنین نزدیکانِ خود را ارتقاء بخشایم؟ انسان از ازل به چنین رفتاری مشغول بوده است و این عادت تا به امروز نیز ادامه یافته است. نخستین پاسخ نسبت به استدلالِ فوق این است که با وجود این که آدمی بخشی از طبیعت است، اما همچنین باید پذیرفت که با سایر حیوانات متفاوت می باشد.

هرچند که آدمی از «مؤلفه ای حیوانی» برخوردار است که با غرایز مربوط به پایندگی و بقاء ترغیب می گردد، اما او بر خلافِ حیوانات دارای بودْهی (شعور) نیز می باشد. بودهی جزئی از هشیاری است که تصمیم گیری و قضاوتِ اخلاقی را امکان پذیر می سازد. از این رو، انسان دارای غرایز زمینیِ حیوانی بوده اما ورای آن به وجهی روحانی نیز مشرف می باشد. انسان از اَعمالِ خود باخبر و آگاه است و قادر به قضاوتِ این اعمال و تصمیم گیری در باب صحت و سقمِ آن ها می باشد. او توانِ حس کردنِ رنج سایر موجودات را دارد و قادر است بر حسب استاندارد های نوع دوستی عمل نماید. متاسفانه در عصر مدرن، عواقبِ تلخِ آزمندی، خشونت طلبی و ستیزه جوییِ بشر، سلامت و حتی بقایِ کل انسان ها را مورد تهدید قرار داده است. هجو آمیز است که غرایز مربوط به بقایی که طیِ تکامل ما شکل گرفته اند ممکن است ما را به دره نابودی رهنمون کنند.

مرحله تکاملیِ تازه ای برای ما انسان ها مورد نیاز است، و این مرحله با تمرینِ یوگا (یا پرداختن به هر مکتب روحانیِ دیگر) رخ خواهد داد. با این همه واجب است بدانیم که هیمسا (متضادِ آهیمسا – گرایش به ستیزه جویی و تخاصم) در پی اعصار و قرون عمیقاً در وجودِ ما نهادینه شده، چرا که در طی تاریخ ما همواره با گونه های دیگر جانداران و دسته های انسانی مختلف بر سرِ بقاء و پیشرفت در حال نبرد بوده ایم.
درونِ هر کدام از ما بذرهای هیمسا نهفته است. اجازه بدهید با این موضوع خود را روبرو کنیم که طبیعتاً تمامیِ ما دارای گرایشی به سمت و سوی خودپرستی و آزمندی داریم. نگرانی از حالِ و روز دیگران همواره در صدرِ فهرست اولویت های ما قرار ندارد. با این وجود، اگر مسیر یوگایی را دنبال کنیم و آهیمسا-ورزی را در دستور کار خود بگنجانیم قادر خواهیم بود از وجودِ این بذرهای خودپرستی، آزمندی، حسد و غیره آگاه و باخبر باشیم و یاد بگیریم که چگونه آن ها را از ابراز وجود باز داریم. باید متوجه بود که اجتناب از آزار رساندن ساده نیست و به آگاهی و تمرین مداوم نیاز دارد. تا آنجایی که زندگی ما را رو سوی چالش و بحران سوق نداده است، آدم خوبی بودن دشوار نمی نماید، اما چنانچه فردی به ما آسیبی برساند، از داراییِ ما بدزدد، ما را تهدید کند و…، این جا است که گرایش ما به عصبانیت، انزجار و خشونت برانگیخته می شود و در این شرایط لگام زدن به چنین گرایشاتی ساده نمی باشد.
ماهاتما گاندی نگاشته است:
«آهیمسا… شبیهِ تعادل بخشیدنِ خود بر روی لبه تیغ می ماند. یک بندباز قادر است با تمرکز بر روی یک طناب راه برود. اما مطالبه تمرکزِ مورد نیاز برای پیمودنِ مسیرِ حقیقت و آهیمسا صدها برابر بیشتر می باشد. کوچک ترین کم توجهی و قصور، فرد را نقش بر زمین می کند. یک فرد تنها با مجاهدتِ بی وقفه قادر به تحقق حقیقت و آهیمسا می باشد»
ما بر این اساس می بایست بدانیم که دامنه مفهومی آهیمسا بی کرانه است و افسوس نخوریم که سطحِ آهیمسای مطلق ناممکن می باشد.
آهیمسا را نمی توان یک بار برای همیشه بدست آورد، بلکه ما نیاز داریم تا به طور پیوسته در جستجوی منبعِ پویای آن باشیم. تنها در رفیع ترین سطحِ هستی است که کسی می تواند به طور طبیعی آهیمسا را تجلی ببخشد؛ مادونِ این سطح ما تنها قادر به نزدیک شدن بدان می باشیم.
این فرامین یا پیمان های والا ( ماها وراتا) که پاتانجلی ارائه می نماید مثل ستاره ی قطبی یا جُدَی می مانند، آن ها راهی را که باید بپیماییم را به ما نشان می دهند، حتی اگر در واقعیت رسیدن به آن جا امکان ناپذیر است.

آینگار یوگا شیراز

خروج از نسخه موبایل