تغییر دیدگاهها
رشد همیشه بدون درد نیست. گاهی اوقات رشد به ازای هر درس آموخته شده، آموزههای جدیدی دارد. همانطور که جنبههای مختلف زندگی، خودش را آشکار میکند و تجربهها ما را عاقلتر میکند و به نقطهای می رسیم که دیدگاه کاملا جدیدی نسبت به گذشته خود پیدا میکنیم.
اما جنبه تاسف بار این پویایی بخشی این است که متوجه شویم وقتی تصمیمی میگیریم، بر اساس سطح دانش خود در آن لحظه عمل میکنیم. بنابراین آنچه ممکن است در آن لحظه واقعاً یک عمل خوب باشد، ممکن است بعداً در زندگی آینده اشتباهی احمقانه به نظر برسد. در تمرین یوگا، ما تشویق میشویم هر بار که روی مت قدم میگذاریم، تمرین خود را در جایی که در بدن و ذهن خود هستیم انجام دهیم، به جای اینکه آرزو کنیم که غیر از این باشد. با مشاهده جنبههایی از زندگیمان همانطور که هستند (از جمله انتخابهای گذشته خود)، حالت ذهنی را پرورش میدهیم تا چیزها را در حقیقت و واقعیت ببینیم و به جلو برویم.
همه اشتباهات بد نیستند.
عمل بر اساس انگیزه واقعی و هدایت شدن توسط یک میل، اساس دانش تجربی است، حتی زمانی که منجر به شکست شود. نکته کلیدی این است که ببینیم شکست ذاتا بد نیست. فرآیند میل منجر به عمل و عمل منجر به شکست، مسیر مفیدی برای یادگیری این است که چه چیزی از دستیابی به خواسته ما حمایت میکند و چه چیزی را پشتیبانی نمیکند.
مثال: داستانی از یک دوست
زمانی که تصمیمی در گذشته را به یاد میآورم، لحظهای هشیار و آگاه داشتم. در این لحظه، متوجه شدم که به کسی اجازه دادم تا من را از یک طرح تجاری عالی منصرف کند. هرگز در زندگیام به هیچ چیز تا این اندازه مطمئن نبودم. من میتوانستم طرح را از ابتدا تا انتها ببینم. میتوانستم تلههای بالقوه آن را تجسم کنم، و در خود فرصتی را داشتند که به ثروت شخصی و اجتماعی بیشتر منجر شوند. به عبارتی دیگر شک در موفقیت نبود. اشتباه من این بود که این طرح را با یک دوست به اشتراک گذاشتم، به جای دنبال کردن و در آغوش کشیدن میل پرشور انگیزشی خود که برای تحقق این رویا داشتم، دید من با یک پیامک شکست خورد و دچار تردید شدم. وقتی سالها بعد به این روز نگاه میکنم با توجه به دانشی که اکنون دارم، احساس پشیمانی میکنم. در درک ماهیت تجربه، میدانم که نباید شکست را احساس کنم، اما وقتی به این رویداد نگاه میکنم، اشتباهی را میبینم که مرتکب شدم. چند درس سخت در این راه گرفته شده تا این به حقیقت تبدیل شود. چالش در دیدن اشتباهات گذشتهام، مانند این اشتباه، به عنوان آموزش است. نگرش به تجربیات زندگی به عنوان یادگیری درست و معنادار. در یک کلام مشورت و درددل با شخصی که ترسهای خود را به من انتقال داد.
در یوگا، ما اغلب بیان میکنیم که میتوان از بدترین معلمها هم یاد گرفت. میتوانید یاد بگیرید که چگونه تمرین نکنید و چگونه آموزش ندهید.
گذشته را به درستی ببینید.
اگر کسی اشتباهات گذشته خود را با آگاهی کامل و با روحیه بخشش خود ببیند، احساس پشیمانی لازم نیست. گفتوگوی درونی یک فرد زمانی بهتر عمل میکند که یک زبان مثبت پذیرفته و به کار برده شود. با نسبت دادن تصمیمات ناآگاهانه گذشته با دیدی مثبت، استفاده از آنها به عنوان ابزاری برای حرکت رو به جلو آسانتر میشود. هیچ چیز سنگینتر از حمل موارد غیرواقعی نیست. اگر این دیدگاه را دارید که شکستهای گذشتهتان بهنوعی بد هستند، یا بهطور منفی نشاندهنده شخصیت شما هستند، دروغ بزرگی را متحمل میشوید که تنها با تغییر زبان خودگوییتان از بین میرود. اگر میخواهید بزرگترین دوست و بدترین دشمن خود را ببینید، فقط باید بازتاب خود را ببینید. یک دوست عالی برای خود باشید و کلماتی را که محکوم میکنند به عبارات تشویق کننده تبدیل کنید.
پشیمانی یا عدم پشیمانی
اساسیترین اشتباهات ما از سنین پایین شروع میشود. مثلا ما یاد میگیریم لمس سطوح داغ باعث درد می شود. ما میآموزیم که همه سگهایی که ظاهر دوستانه دارند، دوستانه رفتار نمیکنند. بند کفش بسته نشده در نهایت منجر به زمین خوردن روی پای خود میشود. با این حال، اگر دوران کودکی خود را تجزیه و تحلیل کنید، احتمالاً از رایجترین اشتباهاتی که مرتکب شدهاید، پشیمان نیستید، زیرا این اشتباهات توسط همه کودکان انجام میشود. مدتی با این ایده بنشینید و اشتباهات اخیر خود را در زندگی مقایسه کنید. اشتباهات “کودک شما” با اشتباهات “بزرگسال شما” چه تفاوتی دارد؟
وقتی به این دو دیدگاه نزدیک میشویم، هر دو انتخابهایی هستند که در آن لحظه به دست آمدهاند، با این حال یکی دارای رنگهای بیگناهی است، در حالی که دیگری احساس پشیمانی یا نادانی دارد. دو احساس کلی این مراحل متمایز یادگیری، (کودکی در مقابل بزرگسالی) تنها توسط کلماتی که در درون برای توصیف حافظه استفاده میشوند، کنترل میشوند. اگر به سادگی نمیدانید که انتخاب اشتباهی دارید، این یک اشتباه است، و واقعاً در آن شرم نیست. با این حال، اگر شرایط انتخابی شما پیامدهای نامطلوبی را به همراه داشته باشد، اما همچنان به انتخاب اشتباه خود به طور مکرر ادامه دهید، در زیر سطح انتخاب شما چیزهای بیشتری وجود دارد که باید شخصاً با آنها برخورد شود. با نیت بخشش برای حمل پشیمانی بنشینید زیرا انتخابهای گذشته شما آموزش تجربی شماست.
مسئولیت
درست بودن احساس خوبی است و پذیرش اشتباه به ندرت لذت بخش است. با این حال، مسئولیت این است که در این زمینه با خود یا دیگران پیشقدم باشید. اگر قرار است یک انتخاب اشتباه تصحیح شود، اعتراف به انتخاب اشتباه و تصاحب اشتباه اولین قدم برای حل است. با فروتنی و پذیرش، انتخابهای گذشته ما عاقلانهترین آموزههای ما میشوند.
آینگار یوگا شیراز